دیدی اوون وعده هایی که رنگی بود
تمومش فقط واســه قشــنگی بــود
دیدی اوون که دلـمو بهـش دادم
رفت و از چشمــای نازش افتادم
دیـدی اونـی می گفت مــال منه
دم آخــر نیـومـد ســـر بـزنه
دیدی لااقـل نـزد بـه پنجــره
که بهـم خبر بده می خواد بره
دیدی بـی خداحافظـی روونه شد
دل من وقتی شنیـد دیوونه شـد
دیدی خواستمش ولی منو نخواست
اینم از بازیای دنیای ماســت
امون از عاشـقـیـای چند روزه
کـه فقط یکی تو شعرش می سوزه
رفت و دیگه نمی یاد به شهر ما
بهتـره بسـپارمـش به دسـت خدا
خدا نگهدارت ای عزیز قدیمی
(شعر از مریم حیدر زاده)
Sunday, April 06, 2008
Subscribe to:
Posts (Atom)