Wednesday, August 09, 2006

معبد



در روزگاران دور در يک معبد قديمی استاد بزرگی بود که انديشه های نوينی را درس می داد. در معبد گربه ای بود که به هنگام درس دادن استاد سر و صدا می کرد و حواس شاگردان را پرت می کرد
استاد از دست گربه عصبانی شد و دستور داد تا هر وقت کلاس تشکيل می شود، گربه را زندانی کنند. چند سال بعد استاد در گذشت ولی گربه همچنان در طول جلسات استادان ديگر زندانی می شد. بعد از مدتی گربه هم مرد. مريدان استاد بزرگ گربه ديگری را گرفتند و به هنگام درس اساتيد معبد آن را در قفس زندانی کردند قرن ها گذشت و نسلهای
بعدی درباره تاثير زندانی کردن گربه ها در تمرکز دانشجويان رساله ها نوشتند
تا حالا فکر کردين در روز دنبال چند تا از اين گربه ها هستيم تا بتونيم تمرکز بهتری داشته باشيم؟! فکر کردين که درروز برای چندين و چندين نفر در مورد پيدا کردن، گرفتن و زندانی کردن گربه روضه می خونيم و سعی می کنيم تا به بقيه و خودمون اينو بقبولانيم که اين کار درست هستش و برای رسيدن به نتيجه مطلوب بايد اينکار رو انجام بدهيم